وعده پیروزی خداوند به توبهکاران
در آیه 70 سوره مبارکه فرقان می خوانیم: «إلا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فأولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما »
مگر کسانى که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل مى کند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است
در طی این دو سه ماهی که از شروع وبلاگ نویسی من و عزمم برای ترک قطعی عصبانیت گذشته خیلی وقتها شکست خوردهام و درمانده شدهام. اما همین آیه از سوره فرقان قلبم را به بخشایش خداوند گرم کرده و اینکه روزی، بدی عصبانیت به خوبی و نیکی خصلت دیگری تبدیل شود به من توان دوباره برای ادامه راه داده. چند روز پیش در اوج ناراحتی به این نتیجه رسیدم که من واقعا در ترک عصبانیت ناتوانم و هر چند که سخت بود اما با خودم فکر میکردم شاید اصلا عملی نباشد بعد از این همه سال بخواهم خصلتی را که جزء شخصیتم شده عوض کنم. علت اصلیش در واقع از این بود که من از عصبانیت توبه کردهام و هر بار که دوباره مرتکبش میشدم گویی عهد شکسته باشم از خودم بیزار می شدم و همین باعث میشد آنقدر در پیشگاه خدا شرمنده باشم که حتی نتوانم با او راز و نیاز کنم.
اما از آنجا که
آن را که منم مأوا آواره نخواهد شد
آن را که منم خرقه عریان نشود هرگز
وان را که منم چاره بیچاره نخواهد شد
در نهایت ناامیدی، ناگهان برای بار هزارم یاد این افتادم که مبارزه با نفس سرکش، جهاد اکبر است و جهاد اکبر از جهاد و کارزار با دشمن در میدان نبرد سختتر. اما اینبار انگار حجابی از جلوی چشمم برداشته شده باشد یادم افتاد تکلیف من مبارزه و جهاد هست تا وقتی دشمنِ نفسِ سرکش وجود داره. وظیفه من پیروزی نیست وظیفه من کارزاره، نتیجه و پیروزی را خداوند وعده داده. به تعبیر دیگه خدا از بندگانش نه در میدان جنگ با دشمن نه در میدان کارزار با نفسِ سرکش نخواسته پیروز بشوند بلکه خواسته مبارزه کنند با مردانگی و رشادت، بیترس و با همه قوا، با جان و مالشان بعد خود خداوند پیروزی را وعده داده. پیروزی واقعی که خودش تضمینش کرده. الآن آرامشی دارم که همه پریشانی این چند روز اخیر را از یادم برده. دیگر فهمیدهام تکلیفم چیه و به وعده خداوند اعتماد دارم و نتیجه را به دست خودش سپردهام. من فقط به وظیفه خودم که جهاد است عمل میکنم. اووووووووف یک نفس راحت میکشم و از اینکه با هر بار شکست آنهمه زانوی غم به بغل میگرفتم و از ادامه باز میماندم خلاص شدم.
حالا انگار چشمم باز شده میبینم بدون دغدغه پیروز شدن جهاد کردن خیلی بهتر و مفیدتر است. مثال من در ترک عصبانیت مثال آدمی است که از کودکی جای مثلا حرف دال حرف ذال را به کار می برده و حالا تازه دارد خودش را اصلاح میکند. مسلما یک شبه نمیتواند عادت چند ساله را فراموش کند. مطمئنا بارها و بارها شکست میخورد اماهمین ادامه دادن و همین شکستخوردنها نوید پیروزی است.
خدایا ممنون که در گوش جانم اینها را زمزمه کردی. ممنونم که جان گناهکار من را قابل دانستی. خدایا هر روز و هر لحظه بر کار من شاهدی من وعده هدایتت را خوب درک میکنم و تو را شاکرم. اینکه اطرافیانم بدون آنکه از تصمیم من آگاه باشند این همه مراعات من را میکنند و این همه من را در جهاد اکبرم یاری میکنند را مصداق وعده تو به یاری کسانی که در راهت جهاد میکنند میدانم.
هر چه آن خسرو کند شیرین کند
چون درخت تین که جمله تین کند
هر کجا خطبه بخواند بر دو ضد
همچو شیر و شهدشان کابین کند
با دم او میرود عین الحیات
مرده جان یابد چو او تلقین کند
مرغ جانها با قفسها برپرند
چونک بنده پروری آیین کند
عالمی بخشد به هر بنده جدا
کیست کو اندر دو عالم این کند
گر به قعر چاه نام او بری
قعر چه را صدر علیین کند
من بر آنم که شکرریزی کنم
از شکر گر قسم من تعیین کند
کافری گر لاف عشق او زند
کفر او را جمله نور دین کند
خار عالم در ره عاشق نهاد
تا که جمله خار را نسرین کند
تو نمیدانی که هر که مرغ اوست
از سعادت بیضهها زرین کند
بس کنم زین پس نهان گویم دعا
کی نهان ماند چو شه آمین کند